لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 4 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
2
به نام خدا
باکتری باسیلوس آنتراسیس ( Bacillus.anthracis)
این باکتری( Bacillus.anthracis)عامل بیماری سیاه زخم هست که به زبان انگلیسی آنتراکس Anthrax و به فرانسوی شاربن می نامند و نام آنتراکس از کلمه یونانی anthrakis به معنی ذغال گرفته شده که بدلیل زخم سیاه رنگی هست که در این بیماری بوجود میاد. از بیماریهای مشترک انسان و تعداد زیادی از حیوانات است که البته در حیوانات شایعتر و در انسان کمتر هست. باکتری میله ای شکل و غیرمتحرک و دارای کپسول بوده و هوازی-بی هوازی اختیاری است از خصوصیات مهم این جنس و این باکتری تولید هاگ یا اسپور Spore است به همین دلیل مقاومت محیطی زیادی دارند و اکثرا در آب هوا و بخصوص خاک حضور دارند.در مورد خصوصیات شکلی و کشت و بیوشیمیایی باکتری بطور مفصل . AX در مورد مقاومت این باکتری باید گفت که فرم رویشی و جوانه زده مقاومتی همانند مقاومت سایر باکتری های بدون هاگ دارد یعنی حساس هست و در گرمای 60 درجه و مواد ضد عفونی کننده عادی بزودی از بین میرود ولی هاگ یا اسپور آن سالها در شرایط عادی باقی می ماند و پس از این مدت اگر در شرایط مناسب قرار گیرد به فرم رویشی تبدیل می شود.گزارش های مختلفی از دوام هاگ این باکتری وجود دارد بطوریکه بقاء آن را در طبیعت تا 60 سال گزارش کرده اند. عواملی که باعث هاگ گذاری تبدیل هاگ به فرم رویشی و تبدیل فرم رویشی به هاگ می شود موجب بقاء باکتری است که در این مورد می توان به زمینهای قلیائی و حاوی آهک و مقداری ازت در اثر نباتات گندیده (که این مناطق به مناطق گرمخانه ای موسوم هستند) و همچنین فصول بارانی و خشکسالی های پی در پی و گرمایی بیش از 15 درجه اشاره کرد که تناوب تبدیل هاگ به رویشی و رویشی به هاگ را تامین می کند (این تبدیلات بطور استثنا در هاگ این باکتری وجود دارد یعنی با مساعد شدن شرایط به فرم رویشی تبدیل میشود و با نامساعد شدن مجددا به شکل هاگ برمیگردد
3
). اسپور باکتری در دمای 120 درجه سانتیگراد در تحت فشار در اتوکلاو به مدت 15 دقیقه از بین میرود. عوامل دیگری که در از بین بردن هاگ این باکتری موثر است: گرمای خشک 140 درجه به مدت بیش از 3 ساعت محلول 10% فرمالین در دمای 40 درجه به مدت 15 دقیقه( اما در دمای کمتر مدت زمان بیشتری مورد نیاز است) محلول 5% سود سوزآور. اما نور آفتاب و گندیدن لاشه بر هاگ باکتری اثر کمی دارد. بیماری سیاه زخم یا شاربن در حیوانات و انسان: در دام ها در شرایط طبیعی تمام علفخواران نسبت به این بیماری حساسیت زیادی دارند.نشخوارکنندگان بویژه گوسفند و گاو و بز بسیار حساس می باشند و در صورت ابتلا بیماری بیشتر به شکل فوق حاد بوده و تلف میشوند.حساسیت دام های تک سمی نیز زیاد است اما از نظر حساسیت بعد از نشخوارکنندگان قرار دارند.گوشتخواران حساسیت کمی دارند و بطور استثناء ممکن است مبتلا شوند.پرندگان به این بیماری مقاومت دارند به استثنای شترمرغ که حساس است. نژاد در حساسیت دامها موثر است بطوریکه گوسفندان آفریقا نسبت به سایر نژادها مقاومت بیشتری به شاربن دارند همچنین حیوانات مسن بذلیل ایمنی اکتسابی و تدریجی بیش از حیوانات جوان مقاومت دارند. انسان به بیماری شاربن حساس بوده و با تماس با حیوانات مبتلا و یا فراورده های آلوده به این بیماری مبتلا میشود. راه انتقال انتشار و ورود بیماری: بیماری شاربن در انسان در نتیجه تماس مستقیم با حیوانات بیمار و یا فراورده های حیوانات مثل پوست مو و پشم ایجاد می شود بنابراین دامپزشکان دامداران میکروب شناسان کشاورزان چوپانان کارگران کشتارگاهها و کارگرانی که در صنایع پوست و پشم کار می کنند بیشتر در معرض ابتلاء به این بیماری هستند.در حیوانات میکروب شاربن بطور مستقیم از حیوان آلوده به حیوان سالم منتقل نمی شود بلکه میکروب در بافتهای حیوانات مبتلا وجود داشته و کمی قبل از مرگ از راه ترشحات مختلف به خارج دفع میشود همچنین اگر لاشه حیوانات تلف شده کالبدگشایی شود و یا در دسترس پرندگان و یا حیوانات شکاری قرار گیرد ممکن است بطور وسیع و خطرناکی میکروب را در خاک پراکنده کند بنابراین انتشار میکروب در یک منطقه ممکن است بوسیله جریا آب حشرات سگها و سایر گوشتخواران پرندگان وحشی و یا مدفوع دامهای مبتلا تامین شود. ورود عفونت به یک منطقه غیرآلوده همواره بوسیله مواد آلوده حیوانی مانند گرد استخوان کود پوست روده پشم و مواد کنسانتره و یا علوفه آلوده صورت میگیرد. میکروب شاربن در انسان و حیوان ممکن است از راه خراش های پوستی یا از راه گوارشی و یا از طریق تنفس ایجاد آلودگی نماید گرچه در بیشتر مواقع طرز ایجاد آلودگی به درستی معلوم نیست اما غالبا تصور می شود که دامها در نتیجه خوردن غذاها و یا آب های آلوده مبتلا میشوند و در انسان میکروب بیشتر از راه خراش های پوستی وارد بدن می شود ولی ندرتا ممکن است از راه مخاط دستگاه تنفس و یا گوارش افراد را مبتلا کند
3
. بنابراین بسته به راه ورود میکروب سه نوع شاربن ایجاد میشود: شاربن پوستی شاربن تنفسی و شاربن گوارشی. بیماری زایی شاربن: باسیلوس آنتراسیس از طریق تولید سم یا زهرابه به میزبان حمله میکند بطور دقیقتر بیماریزایی باسیلوس آنتراسیس به دو عامل مربوط است: کپسول و زهرابه. به این ترتیب که کپسول باکتری را در برابر بیگانه خوارها و فاگوسیت ها و سایر عوامل دفاع غیرآختصاصی بدن محافظت می کند و زهرابه یا توکسین از سه جزء مهم پروتئینی تشکیل شده است. برای مطالعه بیشتر مکانیسم بیماریزایی باکتری Ç?äÌÇ ˜áی˜ ˜äیÏ. AX سیاه زخم پوستی: معمولا در مناطقی از پوست دست و بازو که بیشتر در معرض تماس با آلودگی هستند روی می دهد(پوست صورت و گردن هم با شیوع کمتری گرفتار می شوند). علائم: ضایعه معمولا با ایجاد جوش بی درد در محل ورود میکروب آغاز می شود که به سرعت گسترش می یابد و به قرحه ای که اطراف آن را طاولهای کوچک احاطه کرده اند منجر می شود و به نکروز قرمز تیره و سیاه رنگی تبدیل می شود (در مرکز زخم یک اثر و جای زخم سیاه رنگ بوجود می آید).این ضایعه قطر 1 تا 3 سانتیمتری داشته و به آن پوسچول بدخیم (malignant pustule) می گویند. در اثر زهرابه میکروب خیز و ادم وسیع بزرگ شدن عقده های لنفاوی(لنفادنوپاتی) تب بی حالی و نیز سر درد هم ممکن است دیده شود. بیماری در اکثر موارد خودبخود محدود شده و بهبودی حاصل می شود اما موارد درمان نشده می تواند به باکتریمی (وجود باکتری در خون ) مننژیت و مرگ منجر شود و این تلفات در اینگونه افراد حدود 20% است. این بیماری در مناطق استوایی شایع تر است سیاه زخم تنفسی یا ریوی در انسان که بیماری پشم ریسان هم خوانده می شود در اثر استنشاق اسپور ها ایجاد می گردد که در ابتدا آثاری شبیه به سرماخوردگی دارد ولی بزودی به بیماری شدید ریوی و پنومونی تهدید کننده تبدیل می شود.میزان تلفات در این شکل بیماری حتی افرادیکه تحت درمان دقیق قرار می گیرند زیاد است چون وقتی به بیماری مظنون می شوند که جراحات قابل ترمیم نیست. علائم: تب سرفه خشک احساس ناراحتی در پشت جناغ سینه و نهایتا تنگی نفس حاد تعریق و سیانوز .پرده جنب ریه هم درگیر می شود و پس از آن تجمع مایع خونی در فضای پلور ( فضای بین دو پرده جنب) روی می دهد. بیماری به سرعت پیشرفت می کند و در عرض 24 تا 36 ساعت شوک افت دمای بدن و مرگ رخ می دهد
4
. تشخیص: تهیه گسترش و دیدن باسیل های گرم مثبت و بزرگ که بصورت زنجیره ای قرار گرفته اند. اسپورها معمولا در گستره های بدست آمده از ترشح زخم دیده نمی شود . آزمایشات سرولوژی مفید نیستند. پیشگیری و درمان: سوزاندن یا دفن لاشه های آلوده در گودال های عمیق دارای آهک_ ضدعفونی محصولات حیوانی (بوسیله اتوکلاو)_ استفاده از دستکش و پوشاک محافظت کننده در افرادی که در خطر بالای ابتلاء قرار دارند_ ایمن سازی فعال دام ها به کمک واکسن زنده ضعیف شده (تخفیف حدت یافته) در این مورد واکسنی که وجود دارد حدود 9 ماه به دام ایمنی می دهد_ واکسینه کردن افرادی که در خطر شغلی بالایی هستند. این واکسن بدون سلولی و حاوی آنتی ژن محافظت کننده (PA ) خالص شده می باشد. درمان بوسیله پنی سیلین G انجام می شود که موثرترین درمان است. سویه های مقاوم تاکنون از بیمار جدا نشده است. پیشگیری و درمان: سوزاندن یا دفن لاشه های آلوده در گودال های عمیق دارای آهک_ ضدعفونی محصولات حیوانی (بوسیله اتوکلاو)_ استفاده از دستکش و پوشاک محافظت کننده در افرادی که در خطر بالای ابتلاء قرار دارند_ ایمن سازی فعال دام ها به کمک واکسن زنده ضعیف شده (تخفیف حدت یافته) در این مورد واکسنی که وجود دارد حدود 9 ماه به دام ایمنی می دهد_ واکسینه کردن افرادی که در خطر شغلی بالایی هستند. این واکسن بدون سلولی و حاوی آنتی ژن محافظت کننده (PA ) خالص شده می باشد. درمان بوسیله پنی سیلین G انجام می شود که موثرترین درمان است. سویه های مقاوم تاکنون از بیمار جدا نشده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 21 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
فصل 1
موقعیت جغرافیایی و آب و هوایی
ارتفاع شهرستان بافق از سطح دریا 1035 متر ـ طول جغرافیایی شرقی ـ عرض جغرافیایی شمالی معادن سنگ آهن چغارت، ماسه چاهون و اسفوردی در استان یزد ـ شهرستان بافق واقع شده است این شهرستان در مسیر راه آهن سراسری تهران ـ بندرعباس قرار گرفته و با انشعابی به کرمان نیز متصل است که در آینده از طریق طبس به مشهد نیز متصل خواهد شد. طرح توسعه مجتمع معدنی سنگ آهن چغارت در فاصله 10 کیلومتری شهرستان بافق در مجاورت معدن سنگ آهن چغارت واقع شده است. معدن سه چاهون در 47 کیلومتری شمال شرقی بافق و 35 کیلومتری معدن چغارت قرار دارد.
در طول سال بین 47 درجه و 7 درجه متغییر است. میزان بارندگی کم و بطور متوسط در سال 7/5 میلیمتر میباشد ارتفاع اولیه توده چغارت 1286 متر از سطح دریا و 150 متر از سطح منطقه اطراف بوده است.
گسل پشت بادام: گسلها و فاز کوهزایی منطقه
این گسل به همراه گسل چاپدونی را باید از قدیمیترین گسلهای ایران دانست. زیرا زمینهای پرکامبرین ایران مرکزی را قطع میکند و رسوبات اینفراکامبرین و پالئوزویک و پالئوزوئیک در طرفین آنها وضعیت یا ضخامت متفاوتی دارند. حقیپور (1974) آنها را گسلهای اصلی منطقه بافق ـ بیابانک دانسته و به نظر وی در اثر حرکات آسنتیک ایجاد شده، در دورههای بعدی در ایجاد هورست و گرابنهای ایران مرکزی نقش مهمی داشته اند. به علاوه نامبرده منطقه بافق ـ بیابانک را بوسیله همین گسلها به زونهای کوچکتر تقسیم کرده است. (وی مناطق واقع در شرق گسل پشت بادام را به نام زون (1) یا زون شرقی، و در حد بین گسل پشت بادام و چاپدونی به نام زون (2) یا زون مرکزی، و زمینهای واقع در قسمتهای غرب گسل چاپدونی، به نام زون (3) یا زون غربی نامیده است.) حقیپور (1974) عقیده دارد که کانیسازی آهن در طول گسلهای شمالی ـ جنوبی این منطقه صورت گرفته است. با توجه به سن کانسارهای آهن بافی (اینفراکامبرین )، باید قبول کنیم که شکستگیهای شمالی ـ جنوبی منطقه بافق، لااقل از انفراکامبرین وجود داشته است.
2
به عقده بربریان و کینگ (1981) و بربریان (1980) مجموعههای پرکامبرین پشت بادام و چاپدونی ممکن است نشانهای از پوسته کالکوآلکالن جزایر قوسی پرکامبرین بوده و شکل نوارهای کوهستانی هلالی شکل شرق ایران مرکزی، و گسلهای آن ممکن است به علت یک طرح اولیه نوارهای قوسی پرکامبرین این منطقه است.
فاز کوهزایی کاتانگایی
بنا به نوشتة بربریان حرکات پرکامبرین پسین، در ایران مرکزی، دگرگونی درجه شدید و درجة ضعیف بر جا گذاشته و در کرمان، بافق، پشت بادام، آذربایجان و غیره، دگرشیبی زاویهدار به وجود آورده است. چنان که اشاره شد این کوهزایی در عربستان به نام کوهزایی حجاز نامگذاری شده است. بعلاوه، اثرات این کوهزایی در حوالی دریاچة بایکان روسیه هم به خوبی مشاهده میشود و از این نظر آن را به نام کوهزائی بایکالین نامیدهاند ولی با توجه به دلایلی که در مورد ارتباط ایران با خشکی گندوانا اشاره کردهایم، نام آفریقایی کاتانگان را برای آن به کار میبریم. پس از این حادثه، گرانیتهای آلکالی زیادی در مناطق مختلف ایران در داخل پوسته انجماد یافت و در عین حال، ریولیتهایی به سطح زمین رسید که در مجموع معرف اتساع و بازشدگی پوستة ایران است.
بر اثر کوهزایی کاتانگایی، پی سنگ پرکامبرین ایران، پاکستان بخشی از افغانستان، ترکیه و عربستان به صورت پلاتفرم نسبتاً پایدار درمیآید و درایی کم عمقی آن را میپوشاند که بیشتر رسوبات آن از نوع تخریبی و در پارهای موارد تبخیری است. این وضعیت، در تمام مناطق فوق با تغییرات مختصر و محلی، احتمالاً ت اواخر پالئوزوئیک ادامه داشته است (اشتوکلین، 1968) . چنان که پیدایش هورست و گرابنهای مجاور هم، و بالا و پائین رفتن مکرر آنها، حوضههای رسوبی مجزا و مستقلی به وجود آورده است که رسوبات آنها، از نظر جنس و ضخامت با هم متفاوتاند. جنس نهشتهها در حوضههای گرابنی، اساساً از نوع رسوبات کم عمق بوده، و ضخامت آنها گاهی آنقدر زیاد است که تنها با فرونشینی تدریجی (سوبسیدانس) کف حوضه، میتوان این مسئله را توجیه کرد. در حالیکه، در مناطق مجاور که به صورت هورست عمل میکرده، یا رسوباتی وجود نداشته، یا رسوبات اندک و تبخیری بر جا مانده است. در ضمن پیدایش ماگمای آلکالن در اینفراکامبرین و پالئوزوئیک، که در بسیاری از نقاط ایران چه به صورت تودههای نفوذی
3
(مانند گرانیت دوران، زریگان، نریگان، برنورد، ...) یا توده آتشفشانی (نظیر ریولیتهای آلکالن سری هرمز، سری ریزو (کرمان) تکنار (کاشمر)، اسفوردی، (بافق)، قرهداش(آذربایجان)، و بازالتهای آلکالن ده بید و تودههای آتشفشانی (در نوار سنندج ـ سیرجان)، ظاهر شدهاند همگی بیانگر بازشدگی و ایجاد موقعیت ریتی در کشور ماست.
فصل 4:
ماگماتیسم اینفراکامبرین
1ـ تودههای نفوذی
ـگرانیت زریگان
بنا به نوشته حقیپور (1974)، گرانیت زریگان، گرانیتی ساب ولکانیک به رنگ خیلی روشن است و تودة وسیعی را در کوه پشت سرخ و در کوههای غرب دهکده زریگان (ایران مرکزی) تشکیل میدهد. در کوه پشت سرخ، مایون و تاشک گرانیت مزبور، دیوریتهای پرکامبرینرا قطع میکند و در کوه زریگان علاوه بر دیوریت پرکامبرین در داخل ولکانیتها و دیولیتهای اینفراکامبرین نیز نفوذ کرده است.
در کوه ساغند و نواحی شمالی آن، سنگهایی نظیر گرانیت زریگان یافت میشود که تا اندازهای جهتدار و دگرگون شده است (بر اثر فاز تریاس میانی) و کمابیش با متا ولکانیتهای پرکامبریندر هم آمیخته است. در شمال چغارت و نزدیکی کوشک، این گرانیت تودههای کم و بیش مهمی را تشکیل میدهد. که ویژگیهای آتشفشان آن بیشتر بوده و با ولکانیکهای اینفراکامبرین همراه است. در شمال کویر زریگان، دولومیتهای اینفراکامبرین جدیدترین سنگهایی است که مورد نفوذ و تهاجم این گرانیت قرار گرفتهاند.
اگرچه در بسیاری از مناطق ایران حد بین رخسارههای پلاتفرمی اینفراکامبرین و ماسه سنگ لالون تدریجی است ولی در شمال غرب کرمان و ناحیه زریگان بین آنها دگر شیبی وجود داشته که حقیپور(1981) به آن حرکات زریگانین اطلاق کرده و آن را معادل آسینتیک میداند. در این منطقه، ماسه سنگ لالون و کوارتزیت قلهای آن با رخسارة کنگلومرایی شروع میشود که در آن قطعات مختلف آتشفشانی و رسوبات اینفراکامبرین یافت میشود. با توضیحات فوق، گرانیت زریگان جوانتر از گرانیت دوران و معرف مرز اینفراکامبرین با کامبرین است.
4
2ـ گرانیت زریگان (شمال شرقی بافق)
گرانیت پورفیری زریگان، گرانیت دانه متوسط بیوتیتداری است که سنگهای دگرگون شده پرکامبرین ناحیه ساغند را قطع کرده است. رنگ آن صورتی و در حاشیه، به گرانیت پورفیری تا کوارتز پورفیری تبدیل شده است.
به علاوه در تماس خود با سنگهای رسوبی سری ریزو، دگرگونی مجاورتی بوجود آورده است (هوکریده و دیگران 1962، بربریان و بربریان، 1981) با این ترتیب گرانیت مزبور به اواخر اینفراکامبرین تعلق دارد (مانند زریگان) این گرانیت از نوع آلکالن و از نظر پیدایش با ریولیتهای ناحیه کرمان و بافق در ارتباط است.
گرانیت چادرملو ـ گرانیتی آلکالی، تا اندازهای آپلیتی است و کما بیش فاقد کانیهای تیره است. این گرانیت در داخل سنگهای دگرگونی چادرملو نفوذ کرده است.
ـ دیگر تودههای نفوذی مربوط به اینفراکامبرین عبارتند از:
گرانیت برنورد (جنوب سبزوار)، گرانیت موته، گرانیت دوران،گرانیت گلپایگان ـ موته، اولترابازیکها و نفوذیهای مربوط به چهارگوش اردکان
2ـ ولکانیسم
ـ ریولیتها و توفهای ریولیتی اسفوردی ـ بافق
توفها و ریولیتهای آکالن به رنگ صورتی و اکثراً دانه ریز که در تجزیه شیمیایی آن مقدار k2O بیشتر از Na2o است (درویشزاده، 1362) توده آهن اسفوردی در داخل شکستگیهای همین ریولیت بیرونزدگی دارد. این مجموعه بوسیله دولومیتهای قهوهای رنگ به سن اینفراکامبرین پیشین فرا گرفته شده است.
ـ ریولیتهای تکناز کاشمر، ریولیتهای سری ریزو، ریولیتها و متاریولیتهای موته، ایگنمبریتهای محمدآباد ریولیتها یا سازند قرهداش.
کانسارهای پرکامبرین و اینفراکامبرین:
مهمترین نمونة کانسارهای آهن در پرکامبرین شرق ایران مرکزی، (مانند معادن چادرملو و معادن چغارت) دیده میشود. در این مناطق کانی مهم، مانیتیت است که با هماتیت، مارتیت و به طور فرعی پیریت، اسفن، و آپاتیت همراه است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 17 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
بافت شناسی در گیاهان
بافت به گروهی از سلولهای هم شکل و همکار گفته میشود. بافتهای گیاهی گروهی از سلولها هستند که دارای توانایی تقسیم بوده و مکررا تقسیم شدهاند و به سلولهای تمایز یافته تبدیل شدهاند.
تاریخچه
بافت شناسی گیاهی تاریخی دیرینه دارد و با کوشش دانشمندان مثل مالپیگی و گرو ، ابتدا در اواسط قرن هفدهم بنیانگذاری شد. گرو توانست تصاویر دقیقی ار بافتهای گیاهی را کشف کند که هم اکنون نیز استفاده میشود.
مفاهیم پایه
بافتهای گیاهی بسیار متنوعند و اصولا تنوع آنها در نتیجه تکامل بوجود آمده است. بدین صورت که گروههای گیاهی تکامل یافتهتر ، دارای تنوع بافتی بیشتری میباشند. بیشتری تنوع بافتی در گیاهان گلدار (تک لپهای و دو لپهای) دیده میشود. چون در این گروه ، بافتها و سلولها به حد والایی از تکامل خود رسیده اند و کاملا اختصاصی شدهاند.در گروههای پستتر ، بافتها تنوع کمتری دارند مثلا در خزهها ، اگر چه تا حد زیادی تقسیم کار صورت گرفته اما هنوز بافتها تمایز کامل نیافته و کاملا اختصاصی نشدهاند. بنابراین بافتها ، عمدتا پارانشیمی میباشند و در نهانزادان آوندی ، بعضی از بافتها نظیر بافت هدایت کننده برای اولین مرتبه تمایز یافته است و بعد تکامل آنها ادامه مییابد تا در گیاهان گلدار به حد کمال خود میرسد و کاملا اختصاصی میشود.
انواع بافتهای گیاهی
بافتهای مریستمی
2
بافت مریستمی متشکل از سلولهای نابالغ و تمایز نیافتهاند که دارای توان تقسیم مکررند. مریستمهای حقیقی دارای اختصاصات زیر میباشند.
سلولهای ایزودیامتریک هستند. (اندازه وجوه برابر دارند.)
مدور و چند وجهی بوده و به شکل فشرده قرار گرفتهاند و فضای بین سلولی در آنها دیده نمیشود.
دیواره نازک پکتوسلولزی دارند و هرگز دیواره ثانویه ندارند.
سیتوپلاسم متراکم با هسته درشت داشته و واکوئل مشخص و مواد ارگاستیک (مواد غیرزنده) ندارند.
انواع بافت مریستمی
مریستم انتهایی
در انتهای همه ریشهها و ساقهها یافت میشوند. از مریستم انتهایی ساقه ، برگها ، ساقهها ، گلها تمایز مییابند. در بعضی از گیاهان آوندی پست مریستم انتهایی فقط از یک سلول انتهایی تشکیل شده که در عدهای دیگر از گیاهان پست و همه گیاهان آوندی عالی از تعدادی سلول بنیادی تشکیل شده است.
مریستم جانبی
این مریستمها به موازات محور طولی اندام یعنی در پیرامون اندام واقع شدهاند. این مریستمها مسئول افزایش ضخامت اندامها هستند. این مریستمها درون بافتهای اولیه بوجود میآیند. ولی بافت ثانویه تولید میکنند که مریستمهای ثانویه شامل کامبیوم آوندی و کامبیوم چوب پنبه است.
3
مریستم میان گرهی
در واقع بخشی از مریستم انتهایی هستند که توسط بافتهای بالغ از مریستم انتهایی جدا شدهاند و معمولا در پایه میان گرههای برخی گیاهان مانند بیشتر تک لپهایها و دم اسبیان وجود دارند. در پایه برگها هم هستند و مسئول رشد طولی اندامند. برخلاف مریستم انتهایی بلاخره کاملا ناپدید میشوند. مریستمها را بر اساس خاستگاه به مریستم اولیه و ثانویه تقسیم میکنند. سلولهای اولیه آنهایی هستند که از سلول جنینی تشکیل شدهاند. این سلولها اختصاص به انتهای ریشه و ساقه دارند. ولی مریستم ثانویه از تمایز زدایی بافتهای دائمی بوجود میآیند و شامل کامبیوم آوندی و کامبیوم چوب میباشند.
بافت پارانشیم
یکی از بافتهای بسیار مهم است. این بافت ، یک بافت عمومی و همگانی محسوب میشود و در بسیاری از ساختمانها بخصوص ساختمان نخستین ، بافتهای دیگر درون آن واقع میشوند. بدین جهت ، بافت پارانشیم را گاهی ، بافت زمینهای نیز میگویند. سلولهای این بافت ، تنها دارای دیواره نخستین و به کلی فاقد دیواره ثانویه میباشند. سلولهای این بافت ، دارای پروتوپلاسم فعال میباشند و در فعالیتهای مهم و حیاتی گیاهان شرکت دارند. سلولهای این بافت ، معمولا شکل خاصی ندارند و در هر مکانی با شکل و خصوصیات پرتوپلاسمی خاصی ، که در ارتباط با نوع فعالیت آنها میباشند ظاهر میگردند. این بافت شامل سه نوع
4
بافت زیر میباشد.
بافت کلرانشیم: بافت پارانشیم فتوسنتزی میباشد چرا که این سلولها دارای کلروپلاستهای متعددی میباشند و فواصل سلولی زیادی بین آنها وجود دارد.
بافت پارانشیم ذخیرهای: وظیفه ذخیره در اندامهای مختلف مثل ریشه ، ساقه ، دانه و میوه را بر عهده دارد. که غالبا این مواد ذخیرهای شامل هیدرات کربن مثل نشاسته و گاهی نیز شامل دانههای روغنی و پروتئینی میباشند سلولهای این بافت فاقد شکل مشخص میباشند و دارای دیواره نازکیاند اما پروتوپلاسم آنها فعال است.
پارانشیم زمینهای: تقریبا در همه اندامها بین بافتهای جداگانه قرار دارند و سلولهایش دارای شکلهای مختلفاند که بر حسب محل خود به بافتهای مختلف اسکرانشیم ، کلانشیم تبدیل میشوند یا در نقش انتقال مواد یا گاه در نقش ذخیره مواد یا نقشهای دیگر عمل میکنند.
بافتهای بالغ
بافتهای تمایز یافتهای هستند که از بافتهای مریستم بوجود میآیند. تقسیمات زیادی در آنها صورت نمیگیرد. این سلولها درشتتر از سلولهای مریستمیاند. سیتوپلاسم کم ، واکوئل مشخص و مواد ارگاستیک (مواد غیره زنده) دارند. در بدو بلوغ مردهاند. پر از آب یا هوا هستند. ویژگی بافتهای بالغ داشتن فضای بین سلولی است که این فضای بین سلولی زمانی که بافتها تمایز مییابند، یعنی از جنینی به شرایط دائمی منتقل میشوند، بوجود میآیند.
بافتهای بالغ را نیز همچون مریستمها بر اساس خاستگاه به بافتهای اولیه و ثانویه رده بندی میکنند. بافتهای اولیه از مریستم اولیه بوجود میآیند و بافتهای ثانویه از مریستم ثانویه بوجود میآیند. بافتهای بالغ را به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 46 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
موقعیت جغرافیایی
دزفول یکی از شهرستانهای مهم استان خوزستان است. شهراندیمشک در 12 کیلومتری شمال غربی آن شوشتر در 60 کیلومتری جنوب غربی آن اهواز(مرکز استان) در 155 کیلومتری جنوب آن وشهر باستانی شوش در 30 کیلومتری جنوب غربی آن قرار دارند. شهر دزفول در 48 درجه و 24 دقیقه طول و 32 درجه و 24 دقیقه عرض جغرافیایی قرار دارد و وسعت آن قریب به 5770 کیلومتر مربع است.
آب وهوا
هوای شهرستان دزفول گرم و نیمه مرطوب است. حداقل درجه حرارت در زمستان به 6 دهم درجه سانتیگراد زیر صفر و در تابستان حداکثر به 50 درجه سانتیگراد میرسد. هوای آن از شهرستان اهواز و خرمشهر خشکتر است. متوسط رطوبت در زمستان بین 35 تا 65 درصد در نوسان است. میزان متوسط بارندگی در دزفول 330 میلیمتر است.
وجه تسمیه دزفول
موقعیت جغرافیایی
دزفول یکی از شهرستانهای مهم استان خوزستان است. شهراندیمشک در 12 کیلومتری شمال غربی آن شوشتر در 60 کیلومتری جنوب غربی آن اهواز(مرکز استان) در 155 کیلومتری جنوب آن وشهر باستانی شوش در 30 کیلومتری جنوب غربی آن قرار دارند. شهر دزفول در 48 درجه و 24 دقیقه طول و 32 درجه و 24 دقیقه عرض جغرافیایی قرار دارد و وسعت آن قریب به 5770 کیلومتر مربع است.
آب وهوا
هوای شهرستان دزفول گرم و نیمه مرطوب است. حداقل درجه حرارت در زمستان به 6 دهم درجه سانتیگراد زیر صفر و در تابستان حداکثر به 50 درجه سانتیگراد میرسد. هوای آن از شهرستان اهواز و خرمشهر خشکتر است. متوسط رطوبت در زمستان بین 35 تا 65 درصد در نوسان است. میزان متوسط بارندگی در دزفول 330 میلیمتر است.
وجه تسمیه دزفول
کلمه دزفول از دزپل دزبهل ویا دژپل گرفته شده و در اصطلاح محلی دزفیل میگویند و معرب آن دسبول است. نام شهر از دز ویا دژ به معنی قلعه وپل ماخوذ است.پل معروف رود دز احتمالا در دوران قبل از اسلام (242- 271 میلادی) بنا شده و بعدها مکرر تعمیرشده است.
سابقه تاریخی شهر دزفول
اسناد و مدارک تاریخی نشان میدهد که دزفول در دوران باستان بنا شده است. پل و قلعه مجاورآن قدیمیترین قسمت شهر و هسته اولیه آن را تشکیل میداده است. بنا به قولی دزفول در دوران تسلط عرب لطمه می بیند. در حمله مغول دزفول محفوظ می ماند ولی بعد تحت فرمان ایلخانان در می آید.
پیدایش اسلام با ایجاد مسجد جامع و مدارس دینی همراه است. در این دوره شهر بر دو پایه اصلی مسجد و بازار رونق میگیرد. بخشی از مسجد جامع دزفول به نام غریب خانه احتمالا در قرن سوم هجری بنا شده است.از ویژگیهای دوره صفویه ایجاد چاههای آب آشامیدنی ایجاد قناتها آسیابهای بادی و فاضلاب است. جنبه های شدید مذهبی
بر شکل تقسیم بندی فضایی خانه های مسکونی به چشم می خورد. خانه سازی در دزفول به بخش بیرونی اندرونی و خلوت تقسیم می شود. بخش خلوت دردوران قاجاریه به تدریج از بخش ساختمان حذف می شود.
در نیمه اول قرن 19 میلادی اوضاع سامان بهتری می یابد. زراعت نی که سابقه طولانی داشته در این زمان رواج بیشتری پیدا می کند. کالاهای صادراتی دیگری از جمله قلم نی به قسطنطنیه و هند ارسال می گردد.
با اینکه دزفول در همسایگی یکی ازسه مرکز بزرگ علوم و فلسفه دنیای قدیم و صدر اسلام یعنی جندی شاپور(در مدرسه جندی شاپور از طب یونان ، ایران و هند درس گفته می شده و در واقع مرکز برخورد عقاید فلسفی شرق و غرب بوده است). به نظر می رسد میان زوال جندی شاپور و گسترش شهر دزفول رابطه وجود داشته است. گفته می شود ویرانی جندی شاپور باعث کوچ مردم به دزفول شده است. اکنون دزفول که از شهرهای ثبت شده تاریخی است همچنان زنده و فعال می باشد و با وجود گسترش دزفول بافت قدیمی هنوز قلب شهر است.